پارانویا


«پارانویا» اصطلاحی است که توسط متخصصان سلامت روان برای توصیف سوء‌ظن (یا عدم اعتماد) به‌کار برده شده است که در مکالمه‌های روزمره و اغلب در مواقع عصبانیت، به‌طور ناشایستی استفاده می‌شود. سوءظن ساده، «پارانویا» نیست. «پارانویا» می‌تواند خفیف باشد و شخصی که تحت تأثیر آن قرارگرفته، ممکن است عملکرد به‌نسبت خوبی در جامعه داشته باشد، هم‌چنین می‌تواند شدید باشد و فرد را درمانده سازد. انواع «پارانویا» می‌تواند به سه دسته‌ی عمده تقسیم‌بندی شود:

 الف) اختلال شخصیت پارانوئید

«فرهاد» در یک اداره‌ی بزرگ مشغول به‌ کار است. هنگامی که دیگر همکاران، ترفیع دریافت می‌کنند، او احساس می‌کند رئیس، ‌برنامه‌ای برای او دارد‌ و هیچ‌گاه ارزشی برایش قائل نیست. او اطمینان دارد که همکارانش مهارت‌های او را دست‌کم می‌گیرند. هنگامی که دیگران مشغول صرف چای هستند، به آنان خیره می‌شود‌ چرا‌که فکر می‌کند آنان وقت‌شان را صرف صحبت کردن درباره‌ی او می‌کنند. اگر ببیند گروهی از افراد در حال خندیدن هستند، تصور می‌کند او را مسخره می‌کنند و بیش‌تر وقتش را به فکر کردن درباره‌ی بدرفتارهایی که به او کرده‌اند، صرف‌می‌کند. این عمل، او را رنج می‌دهد، رئیس به او می‌گوید که یا باید خودش را اصلاح کند و یا در سمت پایین‌تری ایفای نقش نماید. این موضوع، سوءظن ‌«فرهاد» را به‌طور کامل تقویت کرده است. او در مدت کمتر از هفت سال، شش‌بار شغلش را عوض کرده است. فرهاد «اختلال شخصیت پارانوئید» دارد.

شماری از مردم، بدون دلیل، سوءظن دارند تا جایی که افکار «پارانوئید»، کار و زندگی خانوادگی آنان را مختل کرده است. به این قبیل افراد گفته می‌شود که شخصیت پارانوئید دارند که ویژگی آنان چنین است:

سوءظن: بی‌شک نشانه‌ی «پارانوئید»، عدم اعتماد دائم است. افرادِ دارای «اختلال شخصیت پارانوئید»، به‌طور دائم یک حالت آماده‌باش به خود می‌گیرند‌ چراکه دنیا را به‌عنوان یک مکان تهدیدآمیز تلقی می‌کنند. آنان به‌طور‌کامل مراقب بوده و ممکن است در جست‌وجوی نشانه‌های تهدیدآمیز برآیند. افرادی که از «پارانوئید» رنج‌می‌برند، نمی‌توانند از ترس‌ها رهایی یابند. آنان به‌طور دائم در انتظار فریب و نیرنگ از طرف دیگران هستند و در وفاداری و صداقت آنان شک دارند.

حساسیت: ‌آنان به‌دلیل این‌که حالت گوش‌به‌زنگ فوق‌العاده‌ای دارند، ‌به چیزهای خیلی پیش‌پا‌افتاده توجه می‌کنند‌ و ممکن است در جایی که هیچ‌گونه تقصیری ندارند، احساس گناه کنند، در‌نتیجه تمایل دارند تدافعی و مخالفت‌جویانه عمل کنند. هنگامی که مرتکب خطایی می‌شوند، نمی‌توانند انتقاد را بپذیرند، حتی کم‌ترین انتقاد را، با وجود این‌، بسیار زیاد از دیگران انتقاد می‌کنند. ممکن است دیگران بگویند که این افراد از کاه، ‌کوه می‌سازند.

سرد و گوشه‌گیر: این افراد، علاوه‌بر این‌که ناسازگار و جدی هستند، از نظر عاطفی نیز اغلب جدای از دیگران می‌باشند. آنان به نظر سرد می‌آیند و درواقع در برابر دیگران از ابراز صمیمیت پرهیز می‌کنند، آنان به خاطر عقلانیت و واقع‌گرایی، به خودشان می‌بالند. به احتمال زیاد در جامعه عملکرد شایسته‌ای از خود نشان می‌دهند و ممکن است در جست‌وجوی یک جایگاه اجتماعی برآیند.

 ب) اختلال هذیانی پارانوئید

هذیان‌ها به‌طور اساسی باورهای بازدارنده‌ای هستند که غیرواقعی می‌باشند. در اختلال‌های هذیانی، اغلب پنج‌زمینه‌‌ی هذیانی دیده می‌شود، در بعضی افراد، بیش از یکی از این زمینه‌ها وجود دارد.

«احمد» یک تایپیست با‌کیفیت و کارآمد است. کارفرما و همکارانش به ارزش نقش او در اداره واقف‌اند اما او هر شب نامه‌هایی به مقامات عالی‌مرتبه‌ی کشوری می‌نویسد. او احساس می‌کند خداوند به روح او نور داده است‌ تا بیماران سرطانی را شفا‌ بدهد و می‌خواهد یک مرکز درمانی بزرگ راه بیندازد و به‌وسیله‌ی آن، تمام بیمارانش را مداوا کند تا همه‌ی دنیا بدانند که او راست می‌گفته است. خیلی از نامه‌های او بی‌جواب می‌مانند و یا جواب رد دریافت می‌کنند که فقط این احساس را به او می‌دهند که هیچ‌کس نمی‌تواند بفهمد که اگر تنها یک فرصت به او بدهند، او قادر خواهد بود بیماران سرطانی را نجات ببخشد. هنگامی که یکی از نامه‌های او که برای مقام رسمی نوشته است، پاسخ منفی می‌گیرد، او اطمینان دارد که آن مقام اداری، دانش و توانایی او را نادیده گرفته است. گاهی‌وقت‌ها دچار ناامیدی می‌شود از این‌که جهانیان هرگز نمی‌دانند که او چه اندازه فوق‌العاده و شگفت‌انگیز است اما با این حال، دست‌بردار نیست و از نوشته‌هایش به‌طور دقیق محافظت می‌کند. «احمد» از اختلال «هذیان بزرگ‌منشی» رنج می‌برد.

بیشترین هذیان معمول در اختلال هذیانی، از نوع آزار و اذیت است. افراد مبتلا به این نوع اختلال، معتقدند که دیگران در‌صدد مسموم کردن و دارو‌خوراندن به آنان هستند، توطئه‌هایی برای از بین بردن آبرو و اعتبار آنان به راه انداخته و یا حتی درصددند که آنان را به قتل برسانند. آنان بعضی مواقع به قصد اصلاح کردن بی‌عدالتی‌های تصوری، دست به دادخواهی می‌زنند.

نوع دیگری از هذیان که رایج‌تر است، «هذیان حسادت» می‌باشد. هرگاه همسر این افراد تأخیری هرچند کوتاه در آمدن به خانه داشته باشند، آن‌را به بی‌وفایی و بدقولی همسرشان نسبت می‌دهند.

در «هذیان شهوانی»، فرد به‌طور خیالی تصور می‌کند افراد دارای مقام بالا یا اشخاصی که شهرت همگانی دارند، او را دوست دارند. افراد با هذیان‌های شهوانی، اغلب افراد مشهور را به‌خاطر نامه‌های بی‌شمار، گفت‌وگوهای تلفنی، ملاقات و دزدکی تعقیب کردن، به‌ستوه می‌آورند.

افراد دارای «هذیان عظمت» احساس می‌کنند یک نیروی ویژه به آنان اعطا شده ‌و اگر آنان اجازه داشته باشند که این نیروها را به‌کار گیرند، می‌توانند بیماری‌ها را علاج کنند، فقر و تنگ‌دستی را از بین ببرند، صلح را در جهان برقرار سازند و یا شاهکاری فوق‌العاده انجام دهند.

افراد دارای «هذیان‌های جسمانی»، متقاعد شده‌اند که چیزهای بسیار بدی در بدن آنان وجود دارد که بوهای نادلپذیری به بیرون منتشر می‌کند. آنان به‌دلیل این قبیل هذیان‌ها، تمایل به کناره‌گیری از افراد جامعه دارند.

پژوهش‌های نظام‌مندی در این رابطه که افراد دارای اختلال هذیانی برای دیگران خطرناک هستند یا نه، صورت‌نگرفته است‌ اما تجربیات بالینی نشان داده‌اند که این‌قبیل اشخاص، به‌‌ندرت گرایش به آدم‌کشی دارند. بیماران هذیانی به‌طور عموم، افراد خشمگینی هستند‌ و با این‌حال، همه‌چیز را به‌عنوان تهدید تلقی می‌کنند‌ و در موارد نادری از خود خشونت نشان می‌دهند. قربانیان آنان به‌طور معمول، افرادی هستند که ناخواسته توسط نقشه‌های هذیانی آنان غافل‌گیر می‌شوند. بیش‌ترین خطر افراد مبتلا به اختلالات هذیانی، متوجه همسرشان ‌می‌باشد.

 ج) اسکیزوفرنی پارانوئید (روان‌گسیختگی، روان‌پریشی)

«محسن» تمایل چندانی به دانشگاه رفتن نداشت و به‌ گرفتن دیپلم و رفتن بر سر یک شغل قانع بود‌ اما هنگامی که دریافت ‌برای رسیدن به اهدافش، نیاز به تحصیلات عالی دارد، برای تحصیل در نزدیک‌ترین دانشگاه اقدام نمود. خانه‌ای را به‌همراه چند جوان دیگر اجاره کرد و تحصیلاتش را به‌درستی به‌انجام می‌رساند. «محسن» در حدود پایان سال دوم، از غذا‌خوردن با دیگران، خودداری می‌کرد و فقط ‌غذای کنسروشده می‌خورد‌ تا از مسموم‌نشدن خودش اطمینان حاصل کند. هنگامی که احساس کرد ‌هم‌اتاقی‌هایش در‌صددند که اتاقش را با گاز، آلوده کنند، از دانشگاه ترک تحصیل کرد و به خانه برگشت. در خانه، اتاقش را به‌طور کامل تمیز می‌کرد و در آن‌را قفل می‌نمود تا پدر و مادرش نتوانند وارد شده و آن‌جا را آلوده کنند. یک ‌قابلمه‌ی برقی خریده بود و تمام غذاهایش را در آن درست می‌کرد. اگر مادرش او را وادار می‌کرد که به همراه خانواده غذا بخورد، مادرش را متهم می‌کرد که می‌خواسته او را مسموم کند. درنهایت، پدر و مادرش موفق شدند او را متقاعد کنند که به دیدن یک روان‌پزشک برود. اختلال او به‌عنوان «اسکیزوفرنی»‌ از نوع پارانویا‌ تشخیص داده شد. «محسن» با تجویز دارو و درمان فردی و گروهی، به‌اندازه‌ی کافی بهبود پیدا کرد.

افراد دارای «اسکیزوفرنی پارانوئید» به‌طور عموم، هذیان‌ها و توهمات نامأنوس شدید و به‌طور تقریبی در یک زمینه‌ی خاص دارند، بعضی مواقع صداهایی می‌شنوند که دیگران قادر به شنیدن آن‌ها نیستند.

 علت‌های پارانوئید

ژنتیک (ارث یا وراثت): تحقیقات اندکی درباره‌ی نقش وراثت در پیدایش «پارانوئید» صورت‌گرفته است. بعضی مطالعات نشان داده‌اند که وقتی یکی از دوقلوهای یک‌تخمکیِ همسانِ مبتلا به اسکیزوفرنی، علائم پارانوئید از خود نشان‌می‌دهد، دیگری نیز به‌طور معمول چنین است. تحقیقات اخیر نشان داده‌اند‌ که اختلال‌های پارانوئید در افراد مبتلا به «اسکیزوفرنی» نسبت به عموم جامعه، متداول‌تر است.

زیست‌شیمی: مصرف داروهایی نظیر آمفتامین‌ها، کوکائین، ماری‌جوانا، PCP، LSD یا دیگر محرک‌ها و ترکیبات روان‌گردان، ممکن است به علائمی از تفکر یا رفتار پارانوئیدی منجر شوند. بیماران دارای اختلال‌های ذهنی شدید نظیر «اسکیزوفرنی پارانوئید» ممکن است در اثر مصرف این داروها، علائم وخیم‌تری پیدا کنند.

استرس: بعضی از دانشمندان معتقدند «پارانویا» ممکن است واکنشی در برابر سطوح بالایی از فشار زندگی باشد. نکته‌ای که از این عقیده حمایت می‌کند، مشاهده‌ی این وضعیت است که «پارانویا» بیش‌تر در میان مهاجران، اسیران‌ و زندانیان جنگی و افرادی که متحمل فشارهای شدید هستند، شایع می‌باشد.

 درمان پارانویا

دارو‌درمانی: درمان به‌وسیله‌ی داروهای ضدجنون مناسب، ممکن است به بیمار پارانوئید کمک کند تا بر برخی علائم بیماری غلبه کند، هرچند ممکن است عملکرد بیمار بهبود بیابد اما نشانه‌های «پارانویا» دست‌نخورده باقی‌می‌مانند. برخی مطالعات خاطرنشان کرده‌اند که نشانه‌های بهبودی به‌دنبال درمانِ دارویی می‌آید. هم‌چنین این یافته‌ها چنین پیشنهادی را نیز طرح می‌کنند که در برخی موارد، کاهش «پارانویا» ناشی از دلایل روان‌شناختی است تا عملکرد دارویی.

روان‌درمانی: گزارش‌هایی که از بررسی بر روی موارد فردی، ارائه شده، چنین پیشنهاد می‌کنند که ایجاد یک موقعیت ویژه برای ابراز سوءظن و خودتردیدی که به‌وسیله‌ی روان‌درمانی به‌وجود می‌آید، می‌تواند به عملکرد بیمار پارانوئید در جامعه کمک کند. انواع دیگر روان‌درمانی که تأخیر آن‌ها در بهبود عملکرد اجتماعی بدون کاهش محسوس هذیان گزارش شده است، شامل هنردرمانی، خانواده‌درمانی و گروه‌درمانی می‌باشد.

پارانویا

پارانویا: نابود كننده زندگی

در مورد بیماری روانی پارانویا (paranoia) در ابتدا به تعریفی جامع و کلی می پردازیم و در مورد آن بحث خواهیم کرد ...
پارانویا در زبان مردم عامه کسی است که می گوئیم جنون خود بزرگ بینی و یا جنون جور و ستم پیدا کرده است، میتوان بیماری پارانویا را بیماری تغییر شکل شخصیت نامید. شخص پارانویایی غرور نا محدود دارد که گاهی آن را در زیر تواضعی ظاهری و ریاکارانه پنهان می کند. او خود را کاملاً با هوش تصور می کند و شایسته همه چیز می داند، همه روشن بینی ها، دور اندیشیها، زهد و تقوا را فقط برای خود می داند، او همیشه طلبکار است و برای خود احترامی انتظار دارد که مخصوص بزرگان است؛ درون او انباشته از خود رأیی و خود محوری است، حال آنکه آن ها را در زیر نقاب های نوع دوستی، خوبی، مهربانی ، گذشت و عدالت پنهان کرده است. درون او پر از کینه و دشمنی است و در عین حال از احساس های خود کم بینی بسیار شدید رنج می برد. او گاهی اظهار می کند که می خواهد خود را اصلاح کند، حال آنکه هرگز قبول ندارد که در اعمالش نقصی وجود دارد، به راحتی و به علل بسیار جزئی احساساتی می شود. همه چیز و همه کس را به خاطر هوا و هوسهای خود کنار می گذارد. قضاوتهای او غلط، سطحی و عجولانه است. به محض اینکه احساساتش جریحه دار می شود کینه توزی می کند. جریحه دار شدن احساسات او نیز عجیب است. انسان پارانویایی کسی است که دیگران نمی دانند با کدام ساز او باید برقصند. گذشت برای او مفهومی ندارد مگر زمانی که نقش گذشت را بازی میکند، نقشی که روح به ظاهر بزرگ او را تقویت می کند. پارانویاییها گاهی موقعیت های اجتماعی بسیار مهمی به دست می آورند. اینجاست که تعصب گرایی، دیکتاتوری و رعایت بی چون و چرای عقاید آنها رواج می یابد انسان پارانویایی خود را نجیب زاده می داند . و نجابت خود را به دیگران تحمیل می کند. او حتی علیه کسی که به او کمک کرده است اقدام میکند. پارانویایی با هیچ کس به تفاهم نمی رسد مگر زمانی که احساس کند او را بالاتر از همه میدانند. انسان پارانویایی اغلب بر این باور است که دیگران او را تعقیب می کنند، زیرا روشن فکری و هوشیاری او برای دیگران خطر ناک است. بنابراین به نفع دیگران است که او را از بین ببرند. پارانویاییها مخزن تکبر، سلطه گری و تحقیر دیگران هستند. مسلماً آنها از غلط بودن همه این جلوه ها، که عمیقاً نیاز دارند آنها را باور کنند آگاه نیستند. انسان پارانویایی به طور دائم دروغ می گوید. او موقعیت هایی خلق می کند که در آنها از همه بالاتر قرار می گیرد و بهترین نقش را دارد.
کودک پارانویایی خیلی زود خودش را نشان میدهد. پرتوقع، زور گو، زود رنج، عبوس، کینه توز، لجباز و مغرور است. هیچ نظمی را، از هر نوعی که باشد قبول ندارد. برای او غیر ممکن است که بتواند از نظم گروهی پیروی کند. انتظار دارد از دیگران مستثنا باشد و دیگران او را بشناسند. اینجاست که احساسات خود بزرگ بینی، ولگردیها، بی مسئولیتیها، سرکشیها، تمرد ها، بزهکاری های اجتماعی و اخلاقی به او دست می دهد. کودکان پارانویایی به هنگام نو جوانی به صورت افراد فراری ، ماجراجو و معترض در می آیند آنها نوروز خود را تحت عنوان فلسفه نشان می دهند که در واقع نقابی بیش نیست.
پارانویای خفیف ممکن است در تمام طول زندگی ادامه یابد و هیچ مزاحمتی، مگر برای اطرافیان ایجاد نکند. انسان پارانویایی فردی کاملاً خسته کننده است که هم انرژی خود و هم انرژی اطرافیان را هدر می دهد و هم خود و هم اطرافیان را به ستوه می آورد
افراد پارانویایی تا آنجایی که امکان داشته باشد خود را از سایر افراد جامعه جدا می کنند. زمانی که در یک جمع قرار می گیرند سعی می کنند در گوشه ای آرام بنشینند تا مبادا کسی متوجه حضور آنها شود. چهره های آنها معمولا سرد و بیروح است و هیچ نوع احساسی از خود نشان نمی دهند.
پارانویا: نابود كننده زندگی

نـگـرانی شـمـا را بیـمـار می کند، اضطراب شما را عصبی مـی کند، تـرس می تواند شما درست در همان جایی که قـرار داریــد فلج کند و این احساسات روی هم رفته چندان خـوشاینـد بـه نـظـر نمی رسند. اینطور نیست؟

البته نکته جـالـب این جـاست که ایـن احـساسـات معـمـولا مـوقتــی هـستند و خـیـلی زود از هـم می پاشند. اگرچه شرایـطی وجــود دارد کـه در آن وجـود نــگــــرانـی، اضـطـراب و تـــرس همیشگی شده و بـاعـث بـروز نـوعـــی بـیـمـاری بــه نــام پارانویا می گـردد. قـرار گـرفتـن در چـنـین وضعیتی کشنده است.

● بیش از اندازه بدگمان هستید

آیـا کسـی در گـذشتـه شـمــا را مخاطب عبارت "تو خیلی پارانویایی" هستی قرار داده است؟ در حال حاظر بسیاری از مـا دچـــار این بیماری هستیم اما در بعضی افراد پارانویا بـه صـورت یـک بیماری مزمن در می آید. اکثریت افراد برای مـدت زمـان بسـیـار کـوتـــاهی دچار کج خیالی و کژپنداری می شوند و بعد از چندی به موقعیت نرمال و آرام قبل باز می گردند.

هرچند برای عده ای بیماری در سراسر زندگی وجود خواهد داشت. خوب، پارانویا دقیقا چیست؟ دایره المعارف الکترونیکی کلمبیا در چاپ ششم خود پارانویا را این چنین تعریف کرده است: "به وجود آمدن افکار و تصورات غلط محکم، تغییر ناپذیر، و تثبیت شده ای از آزار و اذیت و یا بزرگی و شکوه."

این مسئله معمولا در مورد اشخاصی معنا پیدا می کند که نسبت به افراد، اشیاء، و یا به طور کلی جامعه احساس بدگمانی پیدا می کنند. باید توجه داشت که سوء ظن به تنهایی باعث ایجاد پارانویا نمی شود به ویژه اگر بر اساس تجربیات شخصی و یا تجربیاتی که دیگران با شما در میان گذاشته اند باشد.

مشکل زمانی به پارانویا تبدیل می شود که شک و تردیدها بی پایه و اساس می شوند. بیماری در مراحل اولیه خود تاثیر ناچیزی بر زندگی افراد می گذارد و حتی می توان گفت که در ابتدا هیچ نوع تاثیری ندارد، اما حالت شدید آن زندگی فرد را زجرآور می سازد و او قادر نیست که از شدت استرس دست به هیچ کاری بزند؛ در این شرایط احتمال اینکه بیماری های دیگری سلامت فرد را به مخاطره بیندازند زیاد است. برای مردهای مسن تر این مشکل می تواند کلیه جوانب زندگی آنها را تحت الشعاع قرار دهد، چراکه استرس بی حد و حصر آنها را به سمت سکته قلبی می کشاند.

● تشخیص مشکل

▪ ۳ نوع پارانویا وجود دارد: اختلال هویتی، اختلال در افکار و تخیلات و شیزوفرنی. در اینجا علائم این ۳ نوع بیماری برای شما ذکر شده و می توانید با اتکا به این نشانه ها تشخیص دهید که آیا خودتان و یا کسیکه دوستش می دارید از این بیماری رنج می برد و یا خیر:

● اختلال هویتی

زمانی بروز می کند که شخص بدون وجود هیچ گونه دلیلی نسبت به زندگی اجتماعی، شغلی و خانوادگی خود سوء ظن پیدا می کند. باید مراقب این علائم باشید:

● بدگمانی

چنین افرادی همیشه در حالت تدافعی به سر می برند و جهان برای آنها به منزله محیط خطرناکی است.آنها فقط شک و تردیدهای خاص خودشان را قبول دارند و به هیچ وجه با دلیل و منطق نمی توان آنها را راضی نمود و همیشه با عقل و منطق در ستیز هستند. این تئوری به نام "توطئه چینی" کلاسیک شناخته می شود.

زمانی که شخص به یک موفعیت تازه مثل شغل جدید رابطه ای جدید و .. وارد می شود در یک لاک دفاعی به سر می برد. این حالت تا زمانی وجود دارد که شخص بتواند خود را با شرایط موجود وفق دهد و پایه های ترس خود را از بین برد. افرادی که دچار پارانویا هستند به سختی می توانند از ترس های خود دست بکشند.

● حساسیت بیش از اندازه

افرادی که به پارانویا مبتلا هستند معمولا بیش از اندازه به هشدارها و اخطارها توجه می کنند. آنها انتقاد را به سختی قبول می کنند، همیشه در حالت تدافعی به سر می برند، و افراد ستیزه جویی هستند.

● آرام و کناره گیر هستند

افراد پارانویایی تا آنجایی که امکان داشته باشد خود را از سایر افراد جامعه جدا می کنند. زمانی که در یک جمع قرار می گیرند سعی می کنند در گوشه ای آرام بنشینند تا مبادا کسی متوجه حضور آنها شود. چهره های آنها معمولا سرد و بیروح است و هیچ نوع احساسی از خود نشان نمی دهند.

●● اختلال در افکار و تخیلات

این افراد به ندرت افکار درست را قبول می کنند، تصورات خود را با هیچ کس در میان نمی گذارند، به آسانی تغییر نمی کنند و قابل اصلاح نمی باشند. این نوع پارانویا از نوع قبلی حادتر است و شخص را ناتوان تر و ضعیف تر می کند. در این شرایط ۵ نوع از اوهام پوچ وجود دارد که آنها را رها نمی کند:

● زجر و عذاب

افرادی که دارای اختلالات هویتی هستند تصور می کنند که هم قطارانشان آنها را به تمسخر می گیرند اما کسانی که دچار اختلات افکار و تخیلات هستند تصور می کنند که تمام دنیا برای آزار و اذیت آنها بسیج شده اند و قصد شکنجه دادنشان را دارند.

● حسادت

باید اعتراف کرد این نوع از اوهام بیشتر در خانم ها بروز می کند تا آقایون، البته نمونه هایی نیز وجود دارد که در آن مردها دچار رشک و حسد می شوند و همگان را مورد اتهام قرار می دهند.

● اوهام شهوانی

این دسته از افراد تصور می کنند که عاشق کسی شده اند که فرا انسانی است و دارای خصوصیاتی است که هیچ یک از انسان های دیگر دارای آن ویژگی های خاص نمی باشند.

● خودبزرگ بینی

خوب، شاید همه ما چنین احساسی را حداقل یک یا دوبار در طول زندگی خود تجربه کرده باشیم (پس شاید نام اختلال در وهم و خیال را نتوان بر روی آن گذاشت.) افرادی هستند که با جدیت تمام تصور می کنند که دارای قدرت های باورنکردنی هستند و بر روی افراد دیگر سلطه دارند (می توانند بیماران را شفا دهند، صلح ایجاد کنند، بر کشوری حکمفرمایی کننند و غیره..)

● اوهام جسمانی

نام دیگر این مشکل روانی مالیخولیا است. این دسته از افراد تصور می کنند که در بدن و یا سلامت جسمانی آنها همواره مشکلاتی وجود دارد. آنها حتی اگر از سلامت کامل نیز برخوردار باشند باز هم این تصور غلط دست از سر آنها بر نمی دارد.

● اسکیزوفرنی

این افراد همواره دچار توهم بوده و دارای افکار عجیب و غریبی می باشند. در افکار خود همیشه یک موضوع شخصی را دنبال می کنند. آنها اصواتی را می شنوند که به گوش دیگران نمی رسد و اعتقاد دارند که کسی افکارشان را کنترل می کند و یا از طریق رسانه های گروهی به گوش همه می رسد. پس از گذشت زمان اندکی آنها زندانی ذهنشان می شوند که می تواند منجر به بروز سایر بیماری های روانی در شخص شود.

● عادات زندگی شما، ذهن شما

بعضی از افراد بیش از سایرین در معرض ابتلا به پارانویا قرار دارند. افرادی که در محیط هایی با فشار و استرس بالا زندگی می کنند و یا مشغول به کار هستند بیش از دیگران دچار بدگمانی و سوء ظن می شوند. این فراد شامل مهاجرین، گروه های اقلیت، اسیران جنگی، سربازها، کارگاه های پلیس، سیاستمداران، وکلا و آموزگاران می باشد. البته باید توجه داشت که ممکن است پارانویا به دلیل عوامل وراثتی بروز کند و تشویش و استرس تنها به عنوان جرقه آن باشند.

● درمان

برای درمان این مشکل دو نوع مداوای مختلف وجود دارد: یکی روان درمانی و دیگری معالجه از طریق مصرف دارو (مصرف آنتی سایکوتیک) می باشد. اگر شخصی را می شناسید که دچار این بیماری است بهتر است تا زمانیکه مطمئن نشده اید که آنها قرص خود را بلعیده اند ترکشان نکنید، زیرا در بسیاری از موارد قرص را در گوشه دهان خود پنهان می کنند و زمانی که آنها را ترک کردید دارو را به بیرون از دهان خود پرتاب می کنند.

آیا تصور می کنید که این بیماری تنها برای "دیگران" اتفاق می افتد. این بیماری ممکن است در هر زمانی برای هر کسی روی دهد. نکته مهم این است که بتوانید مشکل را پیش از اینکه غیر قابل بررسی گردد، تشخیص دهید. هیچ موقع برای کمک خواستن دیر نیست به ویژه از خانواده و دوستان. آنها در سخت ترین شرایط در کنار شما باقی می مانده و از شما حمایت می کنند.

پارانویا یا عشق یک طرفه

ر ادبیات ما داستانها و قصه های فراوانی در باره عشق های یک طرفه یا فرهاد وار نقل شده است.

روانشناسان این حالت را بیش از آنکه نوعی عشق بنامند آن را نوعی بیماری روانی به نام "پارانویا" می دانند. عشق های یک طرفه نوعی بیماری روانی محسوب می شود. در برخی موارد اشخاصی وجود دارند که دیوانه وار به کسی علاقه مند هستند و تصور می کنند که آن شخص نیز آنها را دوست دارد. اما اینها تنها در مخیله او وجود دارد زیرا در مواقعی ممکن است شخص دیگر یا او را دوست نداشته باشد و یا در مواقعی حتی او را نشناسد!

این حالت نوعی بیماری پارا نویید است این نوعی جنون عاشقی است. این حالت حالت عادی و معمولی نیست زیرا در حالت عادی اگرکسی به شخص دیگر علاقه مند شود ولی بداند که عشق و علاقه اش یک طرفه است بی شک از آن عشق دست بر می دارد. ولی زمانی که شخص دچار پارا نویید باشد از این عشق یک طرفه دست بر نمی دارد واژه علمی که به این نوع بیماری "عشق بی وصال "گفته می شود.

بسیاری از روانکاوها معتقد هستند که عشق و تنفر دو روی یک سکه هستند. زمانی که عاشق به معشوقش می رسد همه چیز می تواند ختم به خیر شود اما اگر این اتفاق صورت نگیرد ممکن است با بوجود آمدن بی وفایی و خشم کار منجر به تنفر می شود و در این شرایط قسمت دیگر عشق خودنمایی نمی کند.البته در رسیدن به معشوق هم ممکن است بعد از وصال در اثر اختلافات ،عشق از بین برودو تبدیل به نفرت شود.

در بیماری پارانویید هزیانی بارزوسازمان یافته وجود دارد.زیرا فرد حرف ها و باورهایی دارد که کاملاً اشتباه است. به عنوان مثال از علاقه به فردی سخن به میان می آورد و معتقد است که آن فرد هم به او علاقه مند است اما به علت کم رویی آن را بیان نمی کند. و یا اینکه فرصت ابراز آن را نکرده است.

این روانشناس ادامه داد: بیماران پارانویید همواره در ذهنشان با تصوراتشان زندگی می کنند و این ذهنیت را پردازش می کنند. علت این بیماری به تجربیات ناگوار هر فرد در دوران زندگی اش داشته بازمی گردد. نحوه تربیت های خانوادگی و سطح زندگی او نیز در بروز این بیماری موثر است.بیماری پارانویید فقط در باره عشق صدق نمی کند بلکه در باره موضوعات دیگر نیز پیش می آید. به عنوان مثال شخصی بدون دلیل و مدرک فکر می کند که همسرش به او خیانت می کند. و نسبت به آنها سوء ظن پیدا می کنند.

 در این حالت فرد در نوع تفکر و نگاهش به جامعه و افرادش متفاوت می شود. بیمار پارانویید تفسیر هایش از جامعه و آدمهایش فرق می کند و معتقد است که دیگران هستند که نمی خواهند من به معشوقم برسند. و معتقد است معشوقش او را دوست دارد ومخالفت های دیگران مانع وصال اوست.در این بیماری فرد بشدت افسرده می شودالبته قصد من این نیست که بگویم همه عشق ها اینگونه است بلکه منظور برخی از این عشق هاست که من آنرا به عنوان عشق بی وصال و یا عشق یک طرفه می نامیم