پرخاشگری کودکان



    هنوز كلاس زبان شروع نشده بود. «پدرام» و «وحيد» هشت ساله، داشتند با هم حرف مي زدند كه يك مرتبه «پدرام» با كيف محكم بر سر وحيد كوبيد، جرقه دعوا زده شد. كلاس به هم ريخت. مدير آموزشگاه آزاد زبان بچه ها را به سالن برد و زنگ زد تا والدين شان بيايند و تكليف اين دو كوچولوي شر و شيطان را روشن كنند.
    پدر و مادرها آمدند اما چشمتان روز بد نبيند، چون وقتي چشم پدر پدرام و وحيد به هم افتاد دعواي بزرگ تري راه افتاد... مدير كه اوضاع را بدتر ديد زنگ زد تا مأموران كلانتري بيايند و اين جوري بود كه دعواي بچه ها بزرگ و بزرگ تر شد...
    جنگ بچه ها
    جنگ و جدال ميان كودكان موضوع جديدي نيست. اگر در خيابان ها و هنگام تعطيلي مدارس پسران دانش آموز را به دقت زير نظر بگيريد چند نفر را پيدا مي كنيد كه معركه گرفته و در حال بزن بزن هستند!
    اما جدال در كودكان نه تنها در ميان پسربچه ها بلكه در ميان عده اي از دختران خردسال و نوجوان هم ديده مي شود.
    از طرف ديگر چنانچه ناسازگاري ميان كودكان شدت بگيرد مي تواند خطرآفرين باشد.
    كودكان و ارتباطات
    بيشتر والدين در برقراري ارتباط درست با كودكانشان دچار ضعف هاي فراواني هستند.
    دكتر نسترن خواجه نوري دكتراي ارتباطات در اين باره مي گويد: «همه پدران و مادران بعد از بچه دار شدن دلشان مي خواهد بهترين ها را به فرزند خود بياموزند. 
    بنابراين مدام عباراتي مانند «خوب و مؤدب باش، خسيس نباش، عروسك هايت را به دوستهايت هم بده و...» را در ذهن كودك ثبت مي كنند.
    با اين حساب خصوصيات گذشت، ايثار، دست و دل بازي، صبر و ... در ذهن كودكان تقويت مي شود. آنها با تكرار اين واژه ها دنيا را آرماني تصور مي كنند، در حالي كه با ورود به اجتماع بزرگ تر از خانواده (مدرسه، كلاس درس و ...) مي بينند همه اينقدر خوب و مهربان نيستند. از همين رو بچه ها سرگردان شده و نمي دانند چگونه بايد از حق خود دفاع كنند.»
    خواجه نوري تأكيد مي كند: «والدين بايد كودكان خود را با انواع خطرها و تهديدها و چگونگي برخورد با آن آماده كنند. به اين ترتيب بچه ها با قدرت «نه گفتن» مي توانند در برابر موقعيت هاي خاص به درستي از خود دفاع كنند.»
    پرخاشگري در كودكان
    بسياري از والدين علاوه بر ناآگاهي از چگونگي برقراري ارتباط با فرزندان خود از عوامل منجر به پرخاشگري نيز آگاهي ندارند.
    دكتر كامبيز كامكاري روانشناس در اين باره معتقد است: «پرخاشگري انسان ها در سنين پائين از آسيب هاي رواني، بويژه «افسردگي» نشان دارد.
    چنانچه والدين نسبت به پرخاشگري كودكان خود بي تفاوت باشند اين معضل در روح فرزندان ماسك مي خورد (پنهان مي شود) و عوارض خود را در بزرگسالي نشان مي دهد.
    در سنين ۱۲ تا ۱۸ سالگي پرخاشگري افراد به اوج و حالت هاي اختلال شخصيت، احساس ناكامي و محروميت و اختلال سلوكي مي رسد.
    كامكاري با استناد به تحقيقي كه با همكاري وزارت كشور و در استان تهران انجام شده مي افزايد: «تنها فقر و ناكامي ها نمي توانند افراد را پرخاشگر كنند چون در بسياري از كلانشهرها والدين و جامعه به تشويق افراد پرخاشگر مي پردازند و برخورد نشدن با اين امر موجب تشديد آن مي شود.»
    اين دكتر روانشناس ادامه مي دهد: «پرخاشگري علاوه بر مشكلات فردي و خانوادگي مسائل اجتماعي را نيز به دنبال دارد.
    بنابراين عوامل زيستي، رواني، اجتماعي و خانوادگي فرزندان بستر رشد جامعه پرخاشگر را هموار مي كند.»
    وي پرخاشگري را داراي شاخه هاي مختلفي مي داند و از پرخاشگري «وسيله اي» كودكان به عنوان مهم ترين معضل والدين نام مي برد.
    كامكاري مي گويد: «استفاده درست از شيوه هاي ميداني و جريمه در هنگام درخواست هاي متعدد كودكان براي به دست آوردن اجسام مختلف مؤثر است.
    به اين ترتيب كه اگر كودك براي به دست آوردن مثلاً يك اسباب بازي اصرار كرد والدين بايد در مقابل خواسته او بي تفاوت باشند و در صورت تداوم اصرار يك سري از امتيازها را از كودك بگيرند. اين رفتار موجب مي شود درخواست هاي كودكان به حد متعادل برسد.
    اين روانشناس، پرخاشگري هاي مستمر را در كودكان نشانه بيماري هايي مانند «بيش فعالي» و يا صرع مي داند و به والدين تأكيد دارد به دنبال ريشه يابي علل آن باشند.
    از طرفي ديگر دكتر خواجه نوري ياددادن اعتماد به نفس را در كاهش پرخاشگري كودكان مؤثر مي داند.
    دكتراي ارتباطات و استاديار دانشگاه آزاد تهران مركزي مي گويد: گاه دخالت هاي بي مورد والدين در حريم خصوصي فرزندان پرخاشگري را در آنان افزايش مي دهد.
    به عنوان نمونه والدين هميشه سعي دارند بچه ها را پاكيزه نگه دارند، اين درحالي است كه كودكان در سنين خاصي تمايل دارند از انگشت هاي خود براي غذاخوردن و كثيف كردن اطراف استفاده كنند. از همين روست كه بچه ها غذاهاي آسان (fast food) را بسيار دوست دارند.
    در اين شرايط مادران مي توانند به جاي پند و اندرز محيط كوچك و امني از آشپزخانه و يا هر قسمت ديگري از خانه را به كودكشان اختصاص دهند تا بچه بتواند بدون وسواس، آزاد و خيلي راحت از دست هاي خود استفاده و بازي كند.
    با اين شيوه كودك هم كار مورد علاقه اش را انجام مي دهد و هم مي داند كه در بخش ديگري مانند اتاق خواب حق غذاخوردن با انگشت و كثيف كردن محيط را ندارد.
    جلوگيري از ذاتي شدن پرخاشگري
    اما دكتر محمدرضا شمس انصاري متخصص اعصاب و روان سن زير ۲ سال تا ۶ سالگي را زمان شكل گيري پرخاشگري مي داند.
    انصاري ادامه مي دهد: «پيشگيري از پرخاشگري از ذاتي شدن آن جلوگيري مي كند.»
    متخصص اعصاب روان، پرخاشگري كودكان را در دو دسته فيزيكي و كلامي و در شكل خشونت به خود (خودزني) و خشونت به اشيا تقسيم مي كند.
    شمس انصاري ادامه مي دهد: «معمولاً فرزندان نسبت به تربيت مقاومت نشان مي دهند و در اين باره بايد به بزرگترها آموزش داده شود مقابله جويي و مخالفت با كودكان لج بازي آنها را تقويت مي كند.
    پرخاشگري هاي دوران كودكي عصبانيت هاي بعدي و احساس ناامني را در بچه ها افزايش مي دهد.
    تأثير بازي ها و فيلم هاي خشن در پرخاشگري
    دكتر كامكاري، دكتر انصاري و دكتر خواجه نوري به اتفاق باز ي هاي رايانه اي خشن و فيلم ها و سريال هاي تلويزيوني را عاملي براي برهم زننده آرامش خيال كودكان مي دانند.
    آنها معتقدند خشونت هاي اين چنيني و آنچه كودكان در دعواهاي كوچه و خياباني مي بينند ايجاد رفتارهاي پرخطر را در اين افراد تشديد مي كند.
    رفتار والدين و تأثير آن بر كودكان
    اين كارشناسان مي گويند: «دعواها و بدرفتاري والدين زمينه ساز خشونت در فرزندان و بدرفتار شدن آنان در بزرگسالي مي شود.
    دكتر شمس انصاري تصريح مي كند: «بي توجهي والدين به رفتارهاي پرخاشگرانه كودكان موجب كم تمركزي آنان مي شود. به اين ترتيب بچه ها ناآرام شده و گويي حرف در گوششان فرو نمي رود. گويي كر هستند! ادامه اين روند در فرزندان احساس تحقير به وجود مي آورد و ناخواسته بر ادامه تحصيل آن ها تأثير گذاشته و موجب ضداجتماعي شدنشان مي شود. اعتياد و رفتارهاي ناهنجار نيز ريشه در رفتارهاي دوران كودكي دارد.»
    گواهينامه زندگي بگيريم
    تعدادي از خانواده ها هنوز در رفع مشكلات روحي فرزندانشان خود را نيازمند پند و اندرز همسايه ها و اقوام مي دانند و مشاوره نگرفتن از متخصصان به اين گونه مسائل دامن مي زند. اما با تدبيري ژرف مي توان بسياري از مشكلات به ظاهر بزرگ مانند ناسازگاري و دعواي كودكان را نيز حل كرد.
    
    
    
   
     
 روزنامه ايران، شماره 3679 به تاريخ 14/4/86، صفحه 13 (سلامت) 

پرخاشگری کودکان



    هنوز كلاس زبان شروع نشده بود. «پدرام» و «وحيد» هشت ساله، داشتند با هم حرف مي زدند كه يك مرتبه «پدرام» با كيف محكم بر سر وحيد كوبيد، جرقه دعوا زده شد. كلاس به هم ريخت. مدير آموزشگاه آزاد زبان بچه ها را به سالن برد و زنگ زد تا والدين شان بيايند و تكليف اين دو كوچولوي شر و شيطان را روشن كنند.
    پدر و مادرها آمدند اما چشمتان روز بد نبيند، چون وقتي چشم پدر پدرام و وحيد به هم افتاد دعواي بزرگ تري راه افتاد... مدير كه اوضاع را بدتر ديد زنگ زد تا مأموران كلانتري بيايند و اين جوري بود كه دعواي بچه ها بزرگ و بزرگ تر شد...
    جنگ بچه ها
    جنگ و جدال ميان كودكان موضوع جديدي نيست. اگر در خيابان ها و هنگام تعطيلي مدارس پسران دانش آموز را به دقت زير نظر بگيريد چند نفر را پيدا مي كنيد كه معركه گرفته و در حال بزن بزن هستند!
    اما جدال در كودكان نه تنها در ميان پسربچه ها بلكه در ميان عده اي از دختران خردسال و نوجوان هم ديده مي شود.
    از طرف ديگر چنانچه ناسازگاري ميان كودكان شدت بگيرد مي تواند خطرآفرين باشد.
    كودكان و ارتباطات
    بيشتر والدين در برقراري ارتباط درست با كودكانشان دچار ضعف هاي فراواني هستند.
    دكتر نسترن خواجه نوري دكتراي ارتباطات در اين باره مي گويد: «همه پدران و مادران بعد از بچه دار شدن دلشان مي خواهد بهترين ها را به فرزند خود بياموزند. 
    بنابراين مدام عباراتي مانند «خوب و مؤدب باش، خسيس نباش، عروسك هايت را به دوستهايت هم بده و...» را در ذهن كودك ثبت مي كنند.
    با اين حساب خصوصيات گذشت، ايثار، دست و دل بازي، صبر و ... در ذهن كودكان تقويت مي شود. آنها با تكرار اين واژه ها دنيا را آرماني تصور مي كنند، در حالي كه با ورود به اجتماع بزرگ تر از خانواده (مدرسه، كلاس درس و ...) مي بينند همه اينقدر خوب و مهربان نيستند. از همين رو بچه ها سرگردان شده و نمي دانند چگونه بايد از حق خود دفاع كنند.»
    خواجه نوري تأكيد مي كند: «والدين بايد كودكان خود را با انواع خطرها و تهديدها و چگونگي برخورد با آن آماده كنند. به اين ترتيب بچه ها با قدرت «نه گفتن» مي توانند در برابر موقعيت هاي خاص به درستي از خود دفاع كنند.»
    پرخاشگري در كودكان
    بسياري از والدين علاوه بر ناآگاهي از چگونگي برقراري ارتباط با فرزندان خود از عوامل منجر به پرخاشگري نيز آگاهي ندارند.
    دكتر كامبيز كامكاري روانشناس در اين باره معتقد است: «پرخاشگري انسان ها در سنين پائين از آسيب هاي رواني، بويژه «افسردگي» نشان دارد.
    چنانچه والدين نسبت به پرخاشگري كودكان خود بي تفاوت باشند اين معضل در روح فرزندان ماسك مي خورد (پنهان مي شود) و عوارض خود را در بزرگسالي نشان مي دهد.
    در سنين ۱۲ تا ۱۸ سالگي پرخاشگري افراد به اوج و حالت هاي اختلال شخصيت، احساس ناكامي و محروميت و اختلال سلوكي مي رسد.
    كامكاري با استناد به تحقيقي كه با همكاري وزارت كشور و در استان تهران انجام شده مي افزايد: «تنها فقر و ناكامي ها نمي توانند افراد را پرخاشگر كنند چون در بسياري از كلانشهرها والدين و جامعه به تشويق افراد پرخاشگر مي پردازند و برخورد نشدن با اين امر موجب تشديد آن مي شود.»
    اين دكتر روانشناس ادامه مي دهد: «پرخاشگري علاوه بر مشكلات فردي و خانوادگي مسائل اجتماعي را نيز به دنبال دارد.
    بنابراين عوامل زيستي، رواني، اجتماعي و خانوادگي فرزندان بستر رشد جامعه پرخاشگر را هموار مي كند.»
    وي پرخاشگري را داراي شاخه هاي مختلفي مي داند و از پرخاشگري «وسيله اي» كودكان به عنوان مهم ترين معضل والدين نام مي برد.
    كامكاري مي گويد: «استفاده درست از شيوه هاي ميداني و جريمه در هنگام درخواست هاي متعدد كودكان براي به دست آوردن اجسام مختلف مؤثر است.
    به اين ترتيب كه اگر كودك براي به دست آوردن مثلاً يك اسباب بازي اصرار كرد والدين بايد در مقابل خواسته او بي تفاوت باشند و در صورت تداوم اصرار يك سري از امتيازها را از كودك بگيرند. اين رفتار موجب مي شود درخواست هاي كودكان به حد متعادل برسد.
    اين روانشناس، پرخاشگري هاي مستمر را در كودكان نشانه بيماري هايي مانند «بيش فعالي» و يا صرع مي داند و به والدين تأكيد دارد به دنبال ريشه يابي علل آن باشند.
    از طرفي ديگر دكتر خواجه نوري ياددادن اعتماد به نفس را در كاهش پرخاشگري كودكان مؤثر مي داند.
    دكتراي ارتباطات و استاديار دانشگاه آزاد تهران مركزي مي گويد: گاه دخالت هاي بي مورد والدين در حريم خصوصي فرزندان پرخاشگري را در آنان افزايش مي دهد.
    به عنوان نمونه والدين هميشه سعي دارند بچه ها را پاكيزه نگه دارند، اين درحالي است كه كودكان در سنين خاصي تمايل دارند از انگشت هاي خود براي غذاخوردن و كثيف كردن اطراف استفاده كنند. از همين روست كه بچه ها غذاهاي آسان (fast food) را بسيار دوست دارند.
    در اين شرايط مادران مي توانند به جاي پند و اندرز محيط كوچك و امني از آشپزخانه و يا هر قسمت ديگري از خانه را به كودكشان اختصاص دهند تا بچه بتواند بدون وسواس، آزاد و خيلي راحت از دست هاي خود استفاده و بازي كند.
    با اين شيوه كودك هم كار مورد علاقه اش را انجام مي دهد و هم مي داند كه در بخش ديگري مانند اتاق خواب حق غذاخوردن با انگشت و كثيف كردن محيط را ندارد.
    جلوگيري از ذاتي شدن پرخاشگري
    اما دكتر محمدرضا شمس انصاري متخصص اعصاب و روان سن زير ۲ سال تا ۶ سالگي را زمان شكل گيري پرخاشگري مي داند.
    انصاري ادامه مي دهد: «پيشگيري از پرخاشگري از ذاتي شدن آن جلوگيري مي كند.»
    متخصص اعصاب روان، پرخاشگري كودكان را در دو دسته فيزيكي و كلامي و در شكل خشونت به خود (خودزني) و خشونت به اشيا تقسيم مي كند.
    شمس انصاري ادامه مي دهد: «معمولاً فرزندان نسبت به تربيت مقاومت نشان مي دهند و در اين باره بايد به بزرگترها آموزش داده شود مقابله جويي و مخالفت با كودكان لج بازي آنها را تقويت مي كند.
    پرخاشگري هاي دوران كودكي عصبانيت هاي بعدي و احساس ناامني را در بچه ها افزايش مي دهد.
    تأثير بازي ها و فيلم هاي خشن در پرخاشگري
    دكتر كامكاري، دكتر انصاري و دكتر خواجه نوري به اتفاق باز ي هاي رايانه اي خشن و فيلم ها و سريال هاي تلويزيوني را عاملي براي برهم زننده آرامش خيال كودكان مي دانند.
    آنها معتقدند خشونت هاي اين چنيني و آنچه كودكان در دعواهاي كوچه و خياباني مي بينند ايجاد رفتارهاي پرخطر را در اين افراد تشديد مي كند.
    رفتار والدين و تأثير آن بر كودكان
    اين كارشناسان مي گويند: «دعواها و بدرفتاري والدين زمينه ساز خشونت در فرزندان و بدرفتار شدن آنان در بزرگسالي مي شود.
    دكتر شمس انصاري تصريح مي كند: «بي توجهي والدين به رفتارهاي پرخاشگرانه كودكان موجب كم تمركزي آنان مي شود. به اين ترتيب بچه ها ناآرام شده و گويي حرف در گوششان فرو نمي رود. گويي كر هستند! ادامه اين روند در فرزندان احساس تحقير به وجود مي آورد و ناخواسته بر ادامه تحصيل آن ها تأثير گذاشته و موجب ضداجتماعي شدنشان مي شود. اعتياد و رفتارهاي ناهنجار نيز ريشه در رفتارهاي دوران كودكي دارد.»
    گواهينامه زندگي بگيريم
    تعدادي از خانواده ها هنوز در رفع مشكلات روحي فرزندانشان خود را نيازمند پند و اندرز همسايه ها و اقوام مي دانند و مشاوره نگرفتن از متخصصان به اين گونه مسائل دامن مي زند. اما با تدبيري ژرف مي توان بسياري از مشكلات به ظاهر بزرگ مانند ناسازگاري و دعواي كودكان را نيز حل كرد.
    
    
    
   
     
 روزنامه ايران، شماره 3679 به تاريخ 14/4/86، صفحه 13 (سلامت) 

همسر ازاری

همسرآزاری؛ فراموشی عشق در خانه (قسمت اول)

همسر آزاری از  آسیب های اجتماعی  پنهان است كه معمولاً در محیط بسته خانه شكل گرفته و سبب عدم اطمینان و از هم گسیختگی كانون خانواده می شود. قربانیان اصلی خشونت در محیط خانواده، در مرحله نخست، زنان و پس از آن كودكان و سالمندان و سرانجام مردان هستند.

همسر آزاری معضلی است كه در قرون اخیر بیش از هر زمان دیگری در جوامع مورد توجه و بررسی كارشناسان قرار گرفته و شاید بهترین دلیل برای توجه به این امر، مطرح شدن مسئله حقوق زنان و آگاهی این قشر از حقوق و مزایای خود در برابر همسرانشان است.

مقوله همسر آزاری از جمله اخبار داغی است كه اگر هر روز در صفحات حوادث روزنامه ها دیده نشود، دست كم هر چند روز یك بار با مطالبی به صورت گزارش یا مقاله های گوناگون به آن پرداخته می شود. در اینجا كوشیده ایم تا با نگاهی گزارش گونه و تحلیلی ، این مسئله را مورد بررسی قرار داده و به نكات و راه كارهای تازه ای در این باره اشاره كنیم.

پدیده ای با عنوان آزار همسر و فرزندان ، مقوله ای است كه به طور طبیعی در هر جامعه ای به صورت های گوناگون وجود دارد.

خشونت فیزیكی و بدنی ، مانند صدمه زدن به اشیای منزل و ضرب و شتم همسر، یا خشونت روانی و كلامی مانند تحقیر، بهانه جویی نسبت به چهره و شرایط جسمانی زن و ابراز تنفر نسبت به بستگان وی ، وهمچنین خشونت اجتماعی شامل منع اشتغال و تحصیل، ممنوعیت ارتباط با بستگان حتی به صورت تلفنی كه بیشتر در استان های غربی كشور شایع است. خشونت اقتصادی مانند نپرداختن خرجی و در نهایت صدمات و آزارهای جنسی از طریق تحمیل نسبت به همسر و در معرض فحشا و فساد قرار دادن وی به خاطر اعتیاد و غیره، مهمترین و شایع ترین انواع همسر آزاری مردان نسبت به زنان است

به طور كلی از هر 10 زن، پنج نفر و از 10 مرد، سه نفر یا بیشتر مورد آزار روحی و جسمی توسط همسر خود قرار می گیرند كه آمار آزار جسمی در زنان بیشتر است. برای ریشه یابی چرایی و عوامل مؤثر در ایجاد و شكل گیری همسر آزاری، ابتدا باید تعریف جامع و مانعی برای آن ارائه داد. برای همسر آزاری مصادیق بسیاری می توان یافت كه نمونه بارز آن علاوه بر آن چه پیش از این نیز گفته شد، ضرب و شتم همسر است. عوامل گوناگونی مانند نوع جامعه پذیری فرد، نحوه پرورش وی، فقر فرهنگی و مسائل اقتصادی در همسرآزاری نقش زیادی دارند.

" دكتر محمدرضا شمس انصاری " روان پزشك پزشكی قانونی ، ریشه های همسر آزاری را علاوه بر اختلالات روحی و روانی زوجین، فشارهای محیطی نیز می داند و می گوید: «فشارهای مالی، اقتصادی و اجتماعی و نیز به دلیل این كه فرد قادر نیست به خوبی از پس اداره زندگی خود برآید، سبب ایجاد انگیزه برای آزار همسر به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه می شود. اختلالات شخصیتی و زمینه های ژنتیكی هم از دیگر عوامل همسر آزاری است.»

وی می افزاید: «گاهی زن و شوهر پیش زمینه ذهنی داشته و تحریك پذیر می شوند و از نظر فكری منتظر جرقه ای برای آزار یكدیگرند. علاوه بر اینها، مهریه های سنگین و بعضاً غیرقابل پرداخت و دخالت اطرافیان نیز به این امر دامن می زند.»

دكتر شمس انصاری عدم علاقه و وابستگی زوجین به هم را نیز یكی دیگر از این عوامل می داند. وی بر این باور است كه آزار همسر لزوماً آگاهانه صورت نمی گیرد و ادامه می دهد: «در بیشتر مواقع فرد نمی داند كه حركات و رفتارش برای طرف مقابل آزار دهنده است. از سویی هم مشاهده كتك ها، ناسزاها و رفتارهای ناشایست در خانواده و نیز داشتن افكار خرافی و نادرست از جمله شك به همسر و ترس از خیانت وی در خانواده، سبب نقش بستن این عوامل در ضمیر ناخودآگاه فرد و تأثیر در زندگی وی می شود.» پژوهشگران نیز بر این باورند كه در حقیقت، ریشه همسرآزاری تك علتی نبوده و عوامل بسیاری به ویژه  اعتیاد  و الكلیسم با آن رابطه ای نزدیك دارند.

همسر آزاری همان كه پیشتر هم گفته شد، خاص یك جامعه نبوده و معمولاً هم زنان بیش از مردان قربانی چنین آزارهایی می شوند. به طوری كه در انگلستان از هر 10 زن یك زن به حد مرگ از شوهر خود كتك می خورد. در ایالت متحده نیز در هر 15 ثانیه زنی مورد تهاجم قرار می گیرد و این به روشنی نشان می دهد كه خشونت علیه زنان، حتی در كشورهای به اصطلاح پیشرفته نیز وجود دارد.

در بسیاری از كشورهای در حال توسعه، همسر آزاری و به ویژه زن آزاری، بخشی از فرهنگ و روال طبیعی زندگی بوده و زنان نیز آن را به عنوان یك مسئله عادی در زندگی خود پذیرفته اند. برای نمونه، به كار بردن جملاتی مانند مرد اگر زنش را كتك نزد مرد نیست یا غیرت ندارد و ... خود سبب ایجاد فرهنگ همسر آزاری در این جوامع می شود. در عربستان زن از حق و حقوق پایینی برخوردار است؛ تا آنجا كه حق رأی، رانندگی، وكالت و... را ندارد و البته به آن معترض نیست! گاه همسران، به ویژه مردان چنین می اندیشند كه با آزردن همسر خود و اختیار كردن همسر دیگری، زندگی شان بهتر خواهد شد و از این واقعیت غافلند كه امكان دارد که این زندگی تازه از قبل هم بدتر شود.

این حقوقدان بر این باور است كه در حقیقت برخی خشونت ها علیه همسر نسبی بوده كه به فرهنگ یك جامعه بستگی دارد و نمی توان آن را به تمام جوامع تعمیم داد. وی در این باره می افزاید: «نظر به این كه بیشتر خشونت ها علیه زنان صورت می گیرد، هر قدر زنان از حقوق خود آگاه تر باشند، این موضوع نیز كمرنگ تر می شود. در واقع می توان گفت كه با اصلاح قوانینی كه به ضرر و زیان زنان است، این مسئله كمتر می شود.»

اصولاً هرچه فرهنگ ضعیف تر و سواد كمتر باشد، آزار همسران نسبت به هم بیشتر و به صورت آزار جسمی شایع است. در طبقات مرفه و تحصیل كرده این معضل بیشتر به صورت آزار روانی وجود دارد كه عوارض آن، گاه از آزار جنسی بدتر است. همسر آزاری به طور كلی بیشتر متوجه زنان است؛ اما گاه مردانی كه سن بالا و قدرت بدنی كمتری دارند یا دارای نقص و ایراد جسمی هستند نیز ممكن است توسط همسر خود كه از آنان جوان تر است، مورد آزار قرار گیرند. به گفته دكتر خرمشاهی، براساس پژوهش های انجام شده، زنانی كه مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند به طور تقریبی ۱۱درصد بی سواد، ۴۸ درصد دارای سواد ابتدایی، ۳۸ درصد دیپلم و سه درصد بالاتر از دیپلم بوده اند.

همسر آزاری آسیبی است كه به آسانی می تواند مقدمه ای باشد برای ابتلا به بیماری های صعب العلاج روحی و روانی. ایجاد انواع دردهای معده، پادرد، سردرد، ریزش مو، بیماری های قلبی  و همچنین افسردگی ، بیماری های روانی  و... پیامد آزار و اذیتی است كه همسران به صورت ناخواسته یا خودخواسته به یكدیگر روا می دارند.

 منبع:همشهری

 

حاملگی خواسته ونا خواسته از دیدگاه روانپزشکی


نسخه قابل چاپ  بايگانی مقالات

 حاملگی خواسته و ناخواسته از دیدگاه روان‌پزشكی 

تاريخ :24/02/1386



تأليف : دكتر محمدرضا شمس انصاري



حاملگي و بارداري به طور كلي به دو نوع تقسيم مي‌شوند. نوع اول بارداري خواسته، برنامه‌ريزي‌شده و كم استرس كه حاملگي توصيه شده توسط كلية متخصصين است. نوع دوم حاملي ناخواسته، بدون برنامه‌ريزي و پراسترس كه تأكيد فراواني بر اجتناب از آن شده است.

در حاملگي خواسته هم زن و هم مرد، پس از باروري احساس قدرت و توانايي بسياري مي‌كنند. ولي هر چه به زمان تولد بچه نزديك‌تر مي‌شود احساسات متضاد راجع به اينكه چطور تولد بچه زندگي آنها را تغيير مي‌دهد ايجاد مي‌گردد. به طور كلي نوعي پاسخ روحي ـ رواني طبيعي به هر تغييري در روند زندگي روي مي‌دهد. حاملگي و بچه‌دارشدن نيز نوعي تحول بزرگ است. اكثر مردم به حاملگي خواسته پاسخ مناسبي نشان مي‌دهند. زن و شوهر مي‌بايستي با تغييرات فيزيولوژيك و روحي ـ رواني اصل از بارداري زند انطباق طبيعي حاصل كنند. به‌طور مثال زن فرم لباس‌هاي خود را متناسب با افزايش اندازه شكم تغيير مي‌دهد ولي برخي، تا حد امكان از تغيير واضح فرم لباس دوري مي‌جويند. شوهر نيز راجع به تغيير اندازه شكم همسرش صحبت مي‌كند و به او اطمينان مي‌دهد كه اين حاملگي براي وي نيز خوشايند است و بارداري همسر هيچ‌گونه آسيبي به رابطه عاطفي آنها نمي‌زند و اين مرحله از زندگي مشترك را نيز دست در دست هم با موفقيت طي خواهند كرد. پيروي از الگوهاي رفتاري سالم اطرافيان، در برخورد با حاملگي و توصيه‌هاي روان‌پزشكي در انطباق با آن، بسيار كمك‌كننده هستند. 
در مراحل اوليه بارداري توجهات بيشتر به تغييرات فيزيولوژيك و جسمي بارداري و انطباق با تهوع صبحگاهي، بزرگي اندازه پستان‌ها و تغيير در رژيم غذايي و ورزش است. با گذشت زمان زن و شوهر به موضوعات ديگري مثل تهيه اطاق و وسايل مناسب براي بچه، مسائل اقتصادي و وضعيت اشتغال مادرهاي شاغل، توجه نشان مي‌دهند. اگر چه نوع مراقبت از بچه توسط والدين، وابسته به جنس است و پدرها بيشتر نقش حمايت اقتصادي و مادرها بيشتر نقش حمايت عاطفي بچه را به عهده دارند ولي اين دو جداناشدني هستند و در تمام مراحل بارداري و پس از آن هر دو نوع حمايت مي‌بايستي به طور متقابل توسط هر دو والد انجام گيرد. اگر حمايت متقابل نباشد سبب ايجاد نگرش منفي به حاملگي و تولد نوزاد خواهد شد.
اگر چه بچه‌دارشدن و حاملگي خواسته براي والدين بسيار لذت‌بخش و ارزشمند است ولي والدين مي‌بايستي از ابتدا نگرش واقع‌گرايانه به مسؤوليت‌هاي بچه‌دارشدن و مراقبت‌هاي مستمر داشته باشند و از غرق‌شدن در آرزوها و رؤياهاي تولد نوزاد ايدآل دوري گزينند و اگر توقعات واقع‌گرايانه نباشند، تغييرات حاصل از حاملگي سبب ايجاد نگرش منفي به حاملگي و بچه‌دارشدن مي‌شود. به عبارت ديگر وقتي تخيلات والدين راجع به لذت بي‌حدوحصر بچه‌دارشدن در عمل با واقعيات مراقبت مستمر و گاهي خسته‌كننده از بچه جايگزين مي‌شود، خود سبب نوعي اختلال انطباق و سازگاري با شرايط واقعي مي‌شود. در حاملگي خواسته توليد مثل و پرورش بچه نوعي تكامل است و سبب استحكام هويت جنسي، كفايت جنسي، عواطف پدرانه و مادرانه مي‌شود. در حاملگي خواسته تجربيات انطباقي گذشته، در مواجهه مراحل مختلف زندگي با برنامه‌ريزي آگاهانه، به مرحله‌اي رسيده است كه والدين خود را در شرايط مناسب جسمي، روحي، اقتصادي و اجتماعي براي توليد مثل مي‌بينند. درمقابل در عوارض حاملگي ناخواسته انواع اختلالات انطباقي به صورت اضطراب، افسردگي و پرخاشگري در والدين رخ مي‌دهد كه اثرات مخربي روي زندگي مشترك و اساس خانواده خواهند داشت.

حاملگي ناخواسته با خود استرس و فشارهاي روحي رواني عديده‌اي به همراه دارد. جنين داخل شكم مادر تحت تأثير اين فشارهاي روحي رواني قرار مي‌گيرد زيرا هورمون‌هاي وابسته به استرس توليدشده در بدن مادر از جفت عبور كرده، سيستم قلبي عروقي و عصبي جنين را تحت تأثير قرار مي‌دهند. مادرهاي با حاملگي پراسترس بچه‌هاي تحريك‌پذير، عصباني، بي‌قرار و ناآرام، با اختلالات خواب و تغذيه به دنيا خواهند آورد. اين « بچه‌هاي مشكل » ( difficult child ) متعاقباً سختي‌ها و مشكلات زيادي براي خود و خانواده ايجا خواهند كرد. رشد روحي رواني اين بچه‌ها نيز سير مناسبي نخواهد داشت. ضمناً اين بچه‌ها گاهي رشد جسمي و وزن كمتر از حد طبيعي پيدا خواهند كرد. بچه‌هاي ناخواسته بيشتر مورد بي‌توجهي ( child neglect ) و تنبيهات بدني ( child abuse ) والدين قرار مي‌گيرند كه اين دو مورد خود ضربة روحي ـ رواني و جسمي شديدي به آينده فرد مي‌زند.

در آخر بايد گفت آنچه كه پرواضح است با حاملگي خواسته و برنامه‌ريزي‌شده به سادگي از دهها عارضه حاملگي ناخواسته و پراسترس جلوگيري مي‌شود.

منبع: مجله بهداشت خانواده


اسکیزوفرنی

تعریف کلی اسکیزوفرنی

روان‌گسیختگی،یا اسکیزوفرنی (شیزوفزنی Schizophrenia)، یک بیماری روانی است. علائم آن شامل آشفتگی شخصیتی، توهم و از دست‌دادن شعور می‌باشد. این بیماری اکثراًً در سنین حدود ۱۹ تا ۲۱ سالگی رخ می‌دهد. بیماران تصاویری را می‌بینند و صداها، بوها و مزه‌هایی را احساس می‌کنند که واقعی نیستند. به نظر می‌رسد که این بیماری یک بیماری چندعاملی یا پلی‌ژنیک باشد. با استفاده از داروهایی که برای درمان این بیماران به کار می‌رود، مشخص شده که ازدیاد فعالیت دوپامین (که یکی از نوروترانسمتیرها است) در ایجاد این بیماری نقش دارد. در حال حاضر حدود ۲۴ میلیون نفر به این بیماری مبتلا هستند. الیگو دندروسیت‌ها مهم‌ترین سلول‌های عامل روان‌گسیختگی هستند. درالیگو دندروسیتهای افراد مبتلا به روان‌گسیختگی، حداقل ۱۵ ژن درست عمل نمی‌کند. مشخص شده‌است که ژن رسپتورهای دوپامین D۲ وD۳ (یعنی DRD۲ وDRD۳)و همچنین ژن تیروزین هیدروکسیلاز با روان‌گسیختگی ارتباط دارد. آنزیم تیروزین هیدروکسیلاز، تیروزین را به دی هیدروکسی فنیل آلانین که پیش ساز دوپامین است تبدیل می‌کند. همچنین ژن رسپتورهیستامین H۲، (HRH۲) به‌عنوان یکی از کاندیدهای این بیماری محسوب شده‌است. یکی دیگر از ژنهایی که در رابطه با این بیماری شناسایی شده‌است ژن CHRNA۷ است که زیرواحد آلفا یکی از رسپتورهای اسید نیکوتینیک، را کد می‌کند.ژن کد کننده یکی از رسپتورهای سروتونین(HTR۲A) نیز از دیگر ژنهایی است که با روان‌گسیختگی پیوستگی دارد. بانگاهی به انبوه ژنهای کاندید برای بیماری روان‌گسیختگی، درمی یابیم که اغلب این ژنها، در ارتباط با نوروتراتنسمیترها میباشند. برخی ار این ژنها رسپتورهای نوروترانسمیترها را کد می‌کنند و برخی دیگر در سنتز آنها نقش دارند. اسکیزوزیفرنی ساده: اسکیزوفرنی های ساده دارای هذیان یا توهم اندکی هستند. نشانه ی عمده ی روان پریشی آنان کنار کشیدن مختصر از روابط اجتماعی و شخصی است.آنان علاقه ای به دیگران ندارند و نسبت به ملاک های اجتماعی بی اعتنا هستند. اسکیزوفرنی های ساده ممکن است ولگرد یا بزهکار خفیف شوندسرگردان و ویلان باشند وکارهای عجیب غریبی مانند دزدی انجام دهند.این افراد ظاهرا" نسبت به درد ناراحتی گرسنگی کثیفی خطر و رسوایی بی اعتنا هستند.


علائم هشدار دهنده اسكیزوفرنی
توهم و هذیان از عمده‌ترین علائم اسكیزوفرنی است و هر نوع كناره‌گیری اجتماعی و علاقه به تنهایی، میتواند یك علامت هشداری باشد. یك روانپزشك توهم و هذیان را از عمده‌ترین علائم بیماری روانی "اسكیزوفرنی" دانست و گفت: هر نوع كناره‌گیری اجتماعی، افسردگی و علاقه به تنهایی، می تواند یك علامت هشداری باشد.
جعفر عطاری مقدم در گفت‌وگو با خبرنگار بهداشت و درمان ایسنا - منطقه زنجان، اسكیزوفرنی یا شیزوفرنی را نوعی اختلال روانپریشی معرفی و اظهار كرد: فرد دچار توهم در این بیماری، معمولاً صداهایی را می‌شنود، صحنه‌هایی را می‌بیند، چیزی‌هایی را لمس و یا بوهایی را استشمام می‌كند كه سایرین قادر به درك آن نمی‌باشند.
وی در خصوص علامت هذیان در اسكیزوفرنی‌ها، گفت: در این حالت فرد به یكسری باورهای غیرمنطقی دست می‌یابد كه به زعم خود آنها را درست می‌پندارد، در حالی كه دیگران آن را نمی‌پذیرند. نظیر احساس سوء قصد به جان وی از جانب دیگران.
عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشكی زنجان، علائم بیماری اسكیزوفرنی را مزمن و طولانی دانست و تصریح كرد: این علائم بر عملكرد فرد در زندگی روزمره‌اش تاثیر گذاشته و می‌تواند اعمال وی را در هر حوزه از زندگی‌اش مختل كند.
عطاری مقدم اسكیزوفرنی یا شیزوفرنی را همانند اكثر اختلالات روانپریشی چند عاملی عنوان كرد و گفت: ژنتیك و وراثت، فاكتورهای مهمی در ابتلا به این بیماری می‌باشند.
وی وجود عوامل محیطی نظیر محرومیت‌های اجتماعی و اقتصادی را در كنار استعداد ژنتیكی در بروز اسكیزوفرنی موثر ارزیابی و اظهار كرد: عواملی نظیر ضربه‌ها و ترومای زمان زایمان، عفونت‌های دوران بارداری، عفونت‌ها و مشكلات ایمنی دوران كودكی می‌تواند استعداد ژنتیكی فرد را در راستای ابتلا به این بیماری تقویت نماید.
این متخصص اعصاب و روان، شایعترین سنین ابتلا به شیزوفرنی را اواخر نوجوانی و شروع جوانی دانست و ابراز كرد: این بیماری در تمام طبقات اجتماعی و اقتصادی جامعه دیده می‌شود. اما گاهی در سطوح پایین‌تر به دلیل برخی محرومیت‌ها شیوع بیشتری دارد.
عطاری مقدم طول دوره درمان در اسكیزوفرنی‌ها را بسته به زمان مراجعه در هر مرحله از بیماری، متفاوت عنوان كرد و افزود: در صورت تشخیص این بیماری، درمان دارویی آغاز و در طول درمان دارویی از رفتار درمانی، شناخت درمانی و كار درمانی نیز بهره گرفته میشود.
وی با تاكید بر اینكه فرد اسكیزوفرنی محكوم به اختلال كاركرد تا پایان عمر نمی‌باشد، گفت: پزشك با آغاز درمان به مرور ضمن بهبود فرد، میزان داروها را كاهش داده و در مواردی حذف می‌نماید.
این پزشك متخصص با اشاره به اینكه این بیماری مزمن بوده و مراجعه دیرهنگام به روانپزشك احتمال بهبودی را كاهش می‌دهد، توصیه كرد: به محض مشاهده هر گونه اختلال روانی غیرمعمول در رفتارهای نوجوانان، وی را نزد روانپزشك ببرید.
این روانپزشك با یادآوری اینكه این گونه اختلالات مزمن روانپریشانه، حدود كمتر از یك درصد كل اختلالات روانپزشكی را دربرمی‌گیرد، ابراز كرد: گاهی در صورت وجود این گونه اختلالات در یك فرد، به دلیل انگ اجتماعی موجود در خصوص چنین بیماری‌هایی، خود فرد یا خانواده وی آن را مورد توجه قرار داده و از مراجعه به پزشك خودداری می‌كنند.
عطاری مقدم با اشاره به فعالیت انجمن‌ احبا (انجمن حمایت از بیماران اسكیزوفرنی) در تهران، گفت: خانواده‌های بیماران از طریق برقراری ارتباط با این انجمن و مراجعه كنندگان به آن، از تجربیات سایر خانواده‌ها بهره بگیرند.
وی افزود: از آنجایی كه بیماران اسكیزوفرنی، بار اقتصادی و اجتماعی سنگینی بر دوش فرد، خانواده و جامعه تحمیل می‌نمایند، با حمایت از این بیماران میتوان به بهبودی و بازگشت آنها به دامن خانواده و جامعه كمك نمود.
این پزشك متخصص خاطرنشان ساخت: مستندات علمی نشان میدهد پرخاشگری در اسكیزوفرنی‌‌ها بسیار نادر بوده و بیشتر از افراد عادی نیست.

شبكه‌هاي عصبي در اسكيزوفرني - جنون جواني

با پيشرفت و توسعه روشهاي با كيفيت MRI ، شناخت ما نسبت به تغييرات ساختار مغز در بيماران مبتلا به نارسايهاي رواني بهبود يافته است. در بيماران مبتلا به شيزوفرني (اسكيزوفرني يا جنون جواني)، كاهش حجم ماده خاكستري بخشهاي غشائي و غشاي فرعي مغز بطور مكرر مشاهده شده است. در اين شماره مجله، دو مقاله در اين مبحث به تقويت اين نظريه مي‌پردازند كه شيزوفرني در بردارنده يكسري موارد غير عادي در شبكه‌هاي غشايي و غشاي فرعي است. اليسون رايت فرا تحليلي را در زمينه مطالعات MRI ارائه مي‌كند كه نشانگر الگوهاي مختلف در تغييرات ساختاري در شيزوفرني ابتدايي و مزمن است. با پذيرش تكنيكي كه به منظور گردآوري اطلاعات از مطالعات MRI عملي ايجاد شده، مولفان به ارزيابي تفاوتهاي گروهي در مناطق خاص مغز در رابطه با يك سيستم مختصات سه بعدي پرداختند. نتيجه اين پذيرش كه تحت عنوان تخمين احتمال آناتوميك شناخته مي‌شود به شكل‌گيري رويكردهاي احتمالي در محاسبات آناتومي عصبي كمك مي‌كند. به گفته اليسون رايت، در بيماراني كه در مرحله نخست بيماري شيزوفرني قرار دارند حجم ماده خاكستري هپپوكامپوس، هسته دم دار، تالاموس (هسته نيمه خلفي)، انسولا، شكنج كمربندي قدامي مغز، شكنج پيشين تحتاني و مخچه كاهش يافته هستند. تغييرات غشاء فرعي در بيماراني كه به شيزوفرني مزمن دچار بودند، يكسان بود، اما تغييرات غشايي بسيار وسيع‌تر مشاهده گرديد.

نتايج مطالعات فرايدمن كه وسيع‌ترين مطالعات انجام شده در خصوص بررسي FA در بيماران شيزوفرني مرحله نخست و مزمن بوده است، نشان مي‌دهد كه يكسري تفاسير چالش‌زا وجود دارند. بر اين مبنا، امكان اختلالات ماده سفيد پاتولوژيك وجود دارد اما با استفاده از روشهاي تصويربرداري موجود، يافتن آنها بسيار دشوار است. در ضمن تغييرات ماده سفيد با پيشرفت روند بيماري شيزوفرني ممكن است افزايش يابد.

با در كنار گذاشتن اين دو نتايج مي‌توان به قطعيت اين فرضيه نزديك‌تر شد كه شيزوفرني در برگيرنده نارسايي‌هايي در شكبه‌هاي ناحيه‌هاي مختلف مغز است. همچنين مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه چنين نارسايي‌هايي مي‌توانند در برخي بيماران روند صعودي داشته باشند. چنانچه فرضيه پيشرفت در مطالعات آينده مورد تاييد قرار گيرد ما مي‌بايست تلاشهاي خود را بر روي اين نارسايي بالقوه ناتوان كننده دو چندان كنيم.


اسکیزوفرنی و اقدام به خودکشی
خودکشی یکی از خطرات جدی در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی است. برای افرادی که اقدام به خودکشی می کنند یا دیگران را به آن عمل تهدید می کنند، حتماً باید به دنبال مشاورات تخصصی بود. افراد مبتلا به اسکیزوفرنی نسبت به کل اجتماع به میزان بسیار بیشتری ارتکاب به خودکشی می نمایند. به طور تقریبی، 10 درصد از افراد اسکیزوفرنی (به ویژه مردان جوان) دست به خودکشی می زنند. متاسفانه، پیشبینی این عمل در این بیماران بسیار دشوار است.

هورمون استروژن و مقابله با بیماری اسکیزوفرنی
بسیاری از زنان برای جلوگیری از عوارض یائسگی هورمون استروژن مصرف می کنند. مصرف این هورمون نوسانات خلقی و پوکی استخوان ناشی از یائسگی را بهبود می بخشد. اما مطالعه جدیدی نشان داده است این هورمون علاوه بر این خاصیت ها دارای خواص آنتی سایکوتیک است و فرد را در برابر اسکیزوفرنی محافظت می کند. بنابر نتایج این تحقیق هورمون درمانی می تواند برای از بین بردن عوارض رفتاری اسکیزوفرنی در زنان مورد استفاده قرار گیرد.

دنياي اسكيزوفرن‌ها چه دنيايي است؟
بيمار اسكيزوفرنيك در آن واحد در دو جهان زندگي مي‌كند، يكي جهان تخيلي و تصوري خويش كه بر مبناي توهم‌ها و هذيان‌ها و نيازهاي روان‌شناختي او شكل گرفته است و ديگري جهان راستين بيروني است كه براي رفع نيازهاي فيزيولوژيك خويش به آن احتياج دارد و ارتباط بين اين دو جهان به وسيله سازوكارهاي دفاعي رواني انكار، واكنش‌سازي و فرافكني برقرار مي‌شود.
هذيان، توهم، اختلال جريان فكر، رفتارهاي نابه‌هنجار و حالات بدني عجيب و گاهي نشانه‌هاي منفي از جمله فقدان احساس لذت، فقدان اراده، سكوت و گوشه‌گيري علايم اين بيماري را تشكيل مي‌دهد. گاهي بيمار خود را مورد تعقيب و آزار افراد يا سازمان‌هايي مي‌پندارد (هذيان‌گزند) و يا ممكن است خود را يك فرد بسيار مهم، رجل سياسي، مخترع و هنرمند بينگارد (هذيان بزرگ‌منشي). گاهي صداهاي توهمي به او دستورهايي مي‌دهند (كه خيلي اوقات مجبور است اطاعت كند و در نتيجه با دستگاه قضايي كيفري درگير مي‌شود) و گاهي صداهاي چند نفر را مي‌شنود كه در مورد او حرف مي‌زنند. گفتار بيمار خيلي اوقات نامفهوم مي‌شود. خودكشي از عوارض ناخوشايند اين بيماري است. پنجاه درصد بيماران (در صورت عدم درمان مناسب) اقدام به خودكشي مي‌كنند و 10 درصد آنان سرانجام در اثر خودكشي از دنيا مي‌روند.
اسكيزوفرني در چه سني بروز مي‌كند؟
اسكيزوفرنيا اغلب از دوران نوجواني و ابتداي جواني شروع مي‌شود و فرد را در بارورترين سال‌هاي زندگي مبتلا مي‌كند و نيز مانع از تحصيل، ازدواج، اشتغال و آموزش مهارت‌هاي اجتماعي مي‌شود. ميزان بروز سالانه اسكيزوفرنيا سه در ده هزار و ميزان شيوع نقطه‌اي آن در حدود چهار در هزار مي‌باشد. يعني در ايران سالانه بيست هزار نوجوان و جوان به اين بيماري مبتلا مي‌شوند و هم‌اكنون بيش از 250هزار نفر از جمعيت ايران مبتلا به اسكيزوفرنيا هستند. حدود يك‌پنجم بيماران در هر لحظه نياز به بستري در بيمارستان دارند. با اين تفاصيل تصديق خواهيد كرد كه اسكيزوفرنيا يكي از عمده‌ترين معضلات سيستم بهداشتي كشور است.
چه نكات اميدبخشي درباره اين بيماري مي‌توانيد بفرماييد؟
تا حدود 70 سال پيش هيچ درمان موثري براي بيماري موجود نبود. كرپلين روان‌پزشك برجسته آلماني حدود يك قرن پيش در بررسي طولاني‌مدت و دقيق بيش از هزار بيمار اسكيزوفرنيك، 4 درصد سرانجام خوب، 13 درصد سرانجام متوسط و 83 درصد سرانجام بد را مشاهده كرد. به اين معني كه 83 درصد بيماران او سرانجام دچار زوال شخصيت شدند. امروز با توجه به وجود داروهاي موثر ضد روان‌پريشي، 25 درصد بيماران سرانجام خوب، 50 درصد سرانجام متوسط و فقط 25 درصد سرانجام نامناسب دارند. بخشي از اين پيشرفت نيز به امكانات تشخيصي بهتر و سريع‌تر ارتباط دارد.
درمان اسكيزوفرني را از چه زماني آغاز كنيم؟
برحسب پژوهش‌هاي متعدد، هرچه درمان بيماران روان‌پريشي سريع‌تر آغاز شود، امكان بهبود كامل آنان بيشتر مي‌شود و درمان زودهنگام با سرانجام مناسب‌تر براي بيماران مرتبط است. در اين مورد به كتاب كلاسيك «آي‌چين»، «ميهمان» و «موري» تحت عنوان «روان‌پريشي نوبت اول» در سال 1999 اشاره مي‌كنم. ضمن آنكه پژوهش‌هايي هم كه در ايران انجام شده است اين امر را تاييد مي‌كند. از جمله پايان‌نامه دكتر فرشيد فخاريان، از دستياران روان‌پزشكي كه در سال 1379 عوامل موثر بر طول مدت بستري بيماران رواني در مركز روان‌پزشكي رازي را بررسي كرده است. تشخيص و درمان سريع از عوارضي نظير انزواي اجتماعي و خودكشي و سوءمصرف و وابستگي به مواد و رفتارهاي كيفري نيز مي‌كاهد. اگر حمله حاد اسكيزوفرنيا سريع تشخيص داده شود و به فوريت درمان گردد از مرگ ياخته‌هاي مغزي جلوگيري مي‌گردد. هرچه تشخيص و درمان به تعويق بيفتد، مرگ ياخته‌هاي مغزي موجب بي‌تاثير شدن درمان دارويي خواهد شد. اين موضوعات را به صورت دقيق و با ذكر منابع و پژوهش‌هاي داخلي و بين‌المللي از سال 1369 تاكنون در چند مقاله در مجلات پزشكي آورده‌ام كه علاقه‌مندان مي‌توانند به مقاله‌اي تحت عنوان «توان‌بخشي اسكيزوفرنيا در انتها يا از آغاز» كه در شماره 23 زمستان 1384 فصلنامه عملي پژوهشي توان‌بخشي چاپ شده است، مراجعه فرمايند.
اما آنچه مايه تاسف است اينكه هنوز حتي در بهترين شرايط در كشورهاي پيشرفته صنعتي هم به طور متوسط زماني كه بيمار اسكيزوفرنيك براي اولين بار به روان‌پزشك مراجعه مي‌‌كند دو سال از بيماري او گذشته است!
دلايل اين امر متعدد است. از جمله ناآشنايي عموم مردم با اسكيزوفرنيا و نشانه‌هاي آغازين آن، آگاهي اندك پزشكان غير روان‌پزشك از اسكيزوفرنيا و درمان آن، كافي نبودن تعداد روان‌پزشك و امكانات درماني سرپايي و بستري براي بيماران روان‌پريش. اما گاهي ديده مي‌شود بيماري سريع تشخيص داده شده است و درمان مناسب هم تجويز شده است ليكن بيمار و خانواده از مصرف دارو اجتناب مي‌كنند و بيماري را كه مي‌توانست به احتمال زياد با مصرف دارو بهبود كامل يابد با دستان خود به سراشيبي زوال شخصيت سوق مي‌دهند و زماني به ضرورت درمان پي مي‌برند كه ديگر داروها تاثير چنداني ندارد.
خيلي‌ها نيز از داروهاي اعصاب و روان مي‌ترسند و آنها را مصرف نمي‌كنند!
تبليغات غيرموجهي كه در مورد عدم مصرف دارو در كشور ما صورت گرفته است و مي‌گيرد باعث محروم ماندن صدها هزار بيمار از درمان مناسب و عوارضي از قبيل زوال شخصيت، فقدان كاركرد تحصيلي و خانوادگي، اجتماعي و شغلي،اعتياد (به صورت خود‌درماني) ،خودكشي و ديگركشي مي‌شود. گاهي هم ناآگاهي خانواده بيمار اسكيزوفرنيك از ضرورت و فايده درمان دارويي با تخطي از قوانين از سوي برخي افراد همراه مي‌شود و فاجعه به بار مي‌آورد كه نمونه آن «شش ماه مشاوره و روان‌درماني» براي بيمار اسكيزوفرنيك حاد توسط «فرد غيرپزشك» بوده است كه سرانجام به علت وخامت حال بيمار، اين درمانگر محترم رضايت داده بود كه بيمار بخت برگشته را نزد روان‌پزشك ببرند. اينكه چه فرصت طلايي از دست رفت و چه عوارض و عواقبي براي بيمار و خانواده او به بار آمد، بماند. با توجه به اين دلايل است كه ما روان‌پزشكان به آموزش عموم مردم از طريق رسانه‌هاي گروهي اهتمام مي‌كنيم و تاكيد داريم كه به آموزش روان‌‌پزشكي در دوره باليني پزشكي بهاي بيشتر داده شود و امكانات آموزش تخصصي روان‌پزشكي افزايش يابد، به نحوي كه تعداد روان‌پزشكان اگر هم به حد آرماني يازده هزار نفر براي جمعيت كنوني ايران نرسد، دست كم به ميزان چشم‌گير از عدد هزار و دويست نفر فعلي با شتاب بيشتري بالا برود تا به گروه عظيم پزشكاني كه مشتاق ورود به تخصص روان‌پزشكي هستند نيز پاسخ مثبتي داده شود.

چربی امگا- 3 باعث بهبود افسردگی و اسکیزوفرنی می شود


طی بررسی انجام شده در شهر لندن، محققین دریافتند که نسبت اسیدهای چرب در غشاهای سلول در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی1 ( نوعی اختلال روانی ) غیر طبیعی است که در اثر دریافت اسیدهای چرب امگا 3  این حالت بهبود بخشید. مطالعات دیگر حاکی از آن است که افسردگی  ممکن است در اثر کمبود اسیدهای چرب امگا 3 به وجود آید. این اسیدهای چرب در آجیل، دانه ها، غلات سبوس دار، حبوبات و انواع ماهی های چرب مثل ساردین ، قزل آلا، شاه ماهی و قباد یافت می شوند.

بسیاری از روان پزشکان برای درمان افسردگی از داروهایی استفاده می کنند که سطح سروتونین2 مغز را افزایش می دهند. در حال حاضر مشخص شده که کمبود اسید چرب امگا 3 در رژیم غذایی ممکن است میزان سروتونین مغز را کاهش دهد که می تواند منجر به افسردگی شود.

مطالعات نشان می دهد که بروز افسردگی با سطح پایین اسیدهای چرب امگا 3 موجود در غشای گلبول های قرمز خون و دریافت کم اسیدهای چرب امگا 3 ارتباط دارد ، زیرا در اثر کاهش سطح اسیدهای چرب امگا 3، نسبت اسیدهای چرب امگا 6 به اسیدهای چرب امگا 3 بالا می رود که این خود منجر به افسردگی شدید می شود.

بروز افسردگی در میان مردم کشور نیوزلند 6 برابر مردم ژاپنی است که این ممکن است به دریافت اسیدهای چرب امگا 3  موجود در رژیم غذایی برگردد، چون مردم ژاپن ماهی های حاوی اسیدهای چرب امگا 3 را زیاد مصرف می کنند. افسردگی بعد از زایمان امری طبیعی در میان زنان می باشد. بنابراین در طول دوران حاملگی بایستی منابع غذایی اسیدهای چرب امگا 3 به میزان زیادی مصرف شوند. در زنانی که میزان اسیدهای چرب امگا 3  خون آنها بسیار پایین است، احتمال ابتلا به افسردگی حاملگی بیشتر است.

افسردگی امکان حمله قلبی را در افراد بیشتر می کند. بنابراین ارتباط بین افسردگی و اسکیزوفرنی با حملات قلبی ممکن است به دلیل پایین بودن مقدار اسیدهای چرب امگا 3 در این افراد باشد.

اگر این یافته ها توسط بررسی های بیشتر تایید شوند، شاید از طریق مصرف مقادیر زیاد آجیل، دانه ها، حبوبات، غلات سبوس دار و انواع ماهی بتوان از بروز برخی موارد افسردگی جلوگیری کرد و یا حتی برخی از آنها را درمان کرد.

پی نوشت :

1- اسکیزوفرنی ( schizophrenia ) : نوعی اختلال روانی که فرد قابلیت تمیز دادن بین افکار، ایده ها و تصورات خودش و واقعیت را ندارد. اسکیزوفرنی اختلال فکر و خُلق ناآرام است. این اختلال به صورت دشواری در حفظ و تمرکز و تشکیل مفاهیم آشکار می گردد. این اختلال می تواند به برداشت ها و عقاید غلط ، به مشکلات عظیم در درک واقعیت و به مشکلاب مشابه در زبان و ابراز هیجانی بینجامد. از جمله عوارض این بیماری این است که فرد ممکن است صداهایی را بشنود یا ممکن است فکرکند که افراد دیگر می توانند فکر او را خوانده و یا افکار او را کنترل کنند.

2- سروتونین ( serotonin ) : یک ماده شیمیایی موجود در مغز ( ناقل عصبی ) که اعمال مختلفی را در بدن انجام می دهد؛ از جمله افزایش خواب ، تنگ شدن رگ ها و کاهش اشتها.



 ظاهر و رفتار:

بعضی از آنها روابط اجتماعی خوبی ندارند ؛ اشتغال فکری دارند ؛ کنره گیری می کنند یا رفتارهای عجیب از خود نشان می دهند ، و برخی بدون هیچ دلیل خاصی می خندند یا در برابر آنچه رخ داده ، گنگ و بی تفاوت به نظر میرسند. برخی دیگر ناآرام و شلوغ هستند و تغییراتت ناگهانی در خلق و خو و رفتارشان مشاهده می شود. بعضی دیگر از این بیماران ؛ خود را از جمع دیگران کنار می کشند ؛ بیشتر وقت خود را به تنهایی در اتاق می گذرانند ، بی حرکت روی تخت دراز می کشند و به فکر فرو می روند.

ناهنجاری های خلقی :ناهنجاری های خلقی رایج در این افراد سه نوع اصلی است :
»»» تغییر خلق ، مانند افسردگی ، اضطراب ، تحریک پذیری ، و سرخوشی.
»»» کاهش در تغییرات عادی خلق که افت هیجانی یا بی تفاوتی نامیده می شود ، یعنی بیمار مبتلا به این اختلال ممکن است به دلیل عدم تغییر خلق، متفاوت از دیگران به نظر برسد.
»»» هیجانی که با شرایط همخوان نیست، یعنی ناهمخوانی عاطفه. برای مثال فرد اسکیزوفرنی ممکن است با حرف زدن از فوت مادرش ؛ بخندد ...!
تکلم :اختلال در تکلم ممکن است بازتاب اختلال فکر باشد. در مراحل اولیه ؛ بیمار آنقدر مبهم حرف می زند که مشکل می توان منظور و معنی حرف او را فهمید. عده ای دیگر ، خود را با افکار مبهم و مرموز و شبه علمی مشغول می کنند و بعضی دچار فقدان پیوند میان افکار هستند.
ارتباط بین افکار ممکن است غیرمنطقی باشد یا آنکه افکار ؛ محتوای عجیبی داشته باشد.
ممکن است در جریان تفکر ؛ اختلال وجود داشته باشد ، مانند فشار افکار یا انسداد فکری

توهمات :افراد مبتلا به اسکیزوفرنی هاد دچار توهمات شنوایی ، بویایی و بینایی می شوند. رایج ترین توهم ، توهم شنوایی است که در آن بیمار صداهایی می شنود که دیگران قادر به شنیدن آنها نیستند. این صر و صداها بیشتر به صورت صداهای شلوغ و یا موسیقی شنیده می شود. در بعضی افراد صداها ممکن است با بیمار مکالمه داشته باشند ( صداهای صحبت کردن ) و به او دستور دهد ، یا در مورد اعمال و رفتار بیمار ؛ به او نظر دهد. و حتی د برخی مواقع بیمار به این دستورها عمل می کند. و این ؛ خطرناک ترین مسئله است.هذیان ها :در اسکیزوفرنی ، هذیان ها بسیار رایج هستند. بعضی از این هذیان ها که بسیار رایج هستند عبارتند از :
»»» هذیانهای گزند وآسیب : مختص بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی هاد نیست.
»»» هذیانهای انتساب : در بیماران اسکیزوفرنی زیاد رایج نیست اما ارزش تشخیصی بالایی دارند.
»»» هذیان کنترل : احساس کنترل شدن توسط یک رادار ، فرستند ، ******* جاسوسی و ...
»»» هذیان کاشته شدن فکر : اعتقاد بیمار به اینکه افکار خاصی در سرش گذاشته اند یا افکارش را از ذهنش خارج کرده اند یا افکارش منتشر شده است.

جهت یابی :
در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی ، جهت یابی عادی است.
توجه و تمرکز :در این بیماران ، توجه و تمرکز معمولا آسیب می بیند و ممکن است در حافظه نیز مشکل داشته باشند.

بینش :اغلب مختل است. اکثر بیماران نمی پذیرند که تجربه هایشان مربوط به یک بیماری روانی و ناشی از آن است و اغلب ؛ نشانه ها را به اعمال شخصی بدخواه نسبت می دهند. در اکثر این بیماران ، سطح افکار با تحصیلات همخوانی ندارد و افکار و آنها عقاید خاص خود را دارند.
علل                
علت‌ واقعی‌ آن‌ مشخص‌ نشده‌ است‌. به‌نظر می‌رسد عوامل‌ ارثی‌ در آن‌ نقش‌ داشته‌ باشند؛ عوامل‌ محیطی‌ نیز ممکن‌ است‌ در ایجاد آن‌ دخیل‌ باشند.

اسکیزوفرنی و اقدام به خودکشی

خودکشی یکی از خطرات جدی در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی است. برای افرادی که اقدام به خودکشی می کنند یا دیگران را به آن عمل تهدید می کنند، حتماً باید به دنبال مشاورات تخصصی بود. افراد مبتلا به اسکیزوفرنی نسبت به کل اجتماع به میزان بسیار بیشتری ارتکاب به خودکشی می نمایند. به طور تقریبی، 10 درصد از افراد اسکیزوفرنی (به ویژه مردان جوان) دست به خودکشی می زنند. متاسفانه، پیشبینی این عمل در این بیماران بسیار دشوار است

مبتلايان به بيماري اسکيزوفرني به علت ويژگي هاي خاص ژني کمتر به سرطان مبتلا مي شوند.
به نوشته پايگاه اينترنتي يورک الرت بررسي هاي جديد محققان نشان مي دهد ريشه اين پديده را بايد در ماده وراثتي افراد مبتلا به اسکيزوفرني جستجو کرد زيرا اين افراد داراي انواعي از ژن ها هستند که آنها را در برابر ابتلا به سرطان محافظت مي کند. البته عدم ابتلا به سرطان در همه بيماران مبتلا به اسکيزوفرني به يک اندازه نيست و تنوع زيادي از نظر شدت ابتلا به سرطان در بيماران مختلف اسکيزوفرني ديده مي شود.

رشد مغزی درکودکان

کودکان مبتلا به اسکیزوفرنی رشد مغزی کندتری دارند

کودکان مکودکان مبتلا به اسکيزوفرني رشد مغزي کندتري نسبت به ديگر کودکان دارند.
به گزارش پايگاه اينترنتي بلومبرگ ، محققان دريافتند ، رشد بخش سفيد مغز کودکان مبتلا به اسکيزوفرني سالانه يک و سه دهم درصد است و اين در حالي است که رشد اين بخش مغز در کودکان سالم و طبيعي سالانه دو و شش دهم درصد است. سلولهاي عصبي بخش سفيد مغز مسئول ارسال پيام در مغز هستند.
دانشمندان پيشتر گفته بودند رشد بخش خاکستري مغز که مسئول پردازش علائم و اطلاعات است در کودکان مبتلا به اسکيزوفرني رشد کندتري نسبت به کودکان سالم و طبيعي دارد.
دانشمندان با اسکن مغز دوازده کودک مبتلا به اسکيزوفرني و بررسي انها با اسکن مغز کودکان سالم طي مدت پنج سال دريافتند ، رشد نيمه راست مغز که اطلاعات بصري و حسي را کنترل مي کند در کودکان مبتلا به اسکيزوفرني همچنين کندتر از ديگر کودکان است.
به گفته محققان ، با وجود انکه بيماري اسکيزوفرني در کودکان تقريبا نادر است اما در صورت بروز اين بيماري در کودکان زير سيزده سال ، بيماري به صورت جدي تر بروز خواهد کرد.

اسکیزوفرنی (Schizophrenia)

تعریف کلی اسکیزوفرنی

روان‌گسیختگی، یا اسکیزوفرنی (شیزوفزنی Schizophrenia)، یک بیماری روانی است. علائم آن شامل آشفتگی شخصیتی، توهم و از دست‌دادن شعور می‌باشد. این بیماری اکثراًً در سنین حدود ۱۹ تا ۲۱ سالگی رخ می‌دهد. بیماران تصاویری را می‌بینند و صداها، بوها و مزه‌هایی را احساس می‌کنند که واقعی نیستند. به نظر می‌رسد که این بیماری یک بیماری چندعاملی یا پلی‌ژنیک باشد. با استفاده از داروهایی که برای درمان این بیماران به کار می‌رود، مشخص شده که ازدیاد فعالیت دوپامین (که یکی از نوروترانسمتیرها است) در ایجاد این بیماری نقش دارد. در حال حاضر حدود ۲۴ میلیون نفر به این بیماری مبتلا هستند. الیگو دندروسیت‌ها مهم‌ترین سلول‌های عامل روان‌گسیختگی هستند. درالیگو دندروسیتهای افراد مبتلا به روان‌گسیختگی، حداقل ۱۵ ژن درست عمل نمی‌کند. مشخص شده‌است که ژن رسپتورهای دوپامین D۲ وD۳ (یعنی DRD۲ وDRD۳) و همچنین ژن تیروزین هیدروکسیلاز با روان‌گسیختگی ارتباط دارد. آنزیم تیروزین هیدروکسیلاز، تیروزین را به دی هیدروکسی فنیل آلانین که پیش ساز دوپامین است تبدیل می‌کند. همچنین ژن رسپتورهیستامین H۲، (HRH۲) به‌عنوان یکی از کاندیدهای این بیماری محسوب شده‌است. یکی دیگر از ژنهایی که در رابطه با این بیماری شناسایی شده‌است ژن CHRNA۷ است که زیرواحد آلفا یکی از رسپتورهای اسید نیکوتینیک، را کد می‌کند.ژن کد کننده یکی از رسپتورهای سروتونین(HTR۲A) نیز از دیگر ژنهایی است که با روان‌گسیختگی پیوستگی دارد. بانگاهی به انبوه ژنهای کاندید برای بیماری روان‌گسیختگی، درمی یابیم که اغلب این ژنها، در ارتباط با نوروتراتنسمیترها میباشند. برخی ار این ژنها رسپتورهای نوروترانسمیترها را کد می‌کنند و برخی دیگر در سنتز آنها نقش دارند.

|سکیزوزیفرنی ساده: اسکیزوفرنی های ساده دارای هذیان یا توهم اندکی هستند. نشانه ی عمده ی روان پریشی آنان کنار کشیدن مختصر از روابط اجتماعی و شخصی است.آنان علاقه ای به دیگران ندارند و نسبت به ملاک های اجتماعی بی اعتنا هستند. اسکیزوفرنی های ساده ممکن است ولگرد یا بزهکار خفیف شوندسرگردان و ویلان باشند وکارهای عجیب غریبی مانند دزدی انجام دهند.این افراد ظاهرا" نسبت به درد ناراحتی گرسنگی کثیفی خطر و رسوایی بی اعتنا هستند.